
میرسعید صادقی، به سال ۱۳۳۹ در شهر قزوین دیده به جهان گشود و با پشتکار فراوان توانست دوره های ابتدایی و راهنمایی را پشت سرگذاشته و وارد دبیرستان شود.
ورود او به دبیرستان، همزمان با اوج گرفتن انقلاب مردم ایران بود. او نیز به فراخور سن و سالش در اعتراضات مردمی شرکت میکرد.
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با شور و علاقه فراوانی، به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۵۸ توانست دوره متوسطه را با موفقیت پشت سرگذارد و بعد از اخذ مدرک دیپلم، خود را برای خدمت سربازی مهیا کرده و به عنوان سرباز توپخانه به انجام وظیفه پرداخت.
بعد از اتمام دوره خدمت ضرورت، مدتی را در بنیاد شهید مشغول خدمت به خانواده¬های شهدا شد و در سال ۱۳۶۱ برای حضور در جبهه¬های نور علیه ظلمت، قدم به خاک کردستان گذاشت و در همان سال در آزمون ورودی دانشگاه امام صادق (ع) پذیرفته شد و از بهمن ماه سال ۱۳۶۱ نیز به عنوان دانشجوی رشته معارف اسلامی و اقتصاد مشغول به تحصیل شد.
وی درسال ۱۳۶۶ خود را برای حضور دوباره در جبهه¬ها آماده ساخت و این بار به عنوان نیروی رزمی - تبلیغی راهی میادین نبرد شد تا در کنار دفاع و جهاد، به تبلیغ اسلام و قرآن نیز بپردازد.
میرسعید در عملیاتهای خیبر، درسال ۱۳۶۴ در جزیره مجنون و بدر حضوری مستمر داشت و سپس به نیروهای قرارگاه رمضان سپاه پاسداران پیوست.
وی در آخرین مرخصی خود حتی منتظر پایان این زمان هم نشد و سراسیمه راه جبهه را در پیش گرفت و خود را به یگان مربوطه معرفی کرد تا در عملیات کربلای هشت شرکت کند.
این بار حضور او در جبهه¬های نبرد رنگ و بوی دیگری داشت. عطر شهادت، او را مستانه به سوی خویش می¬کشید و گویا به او الهام شده بود که این آخرین حضورش در جبهه است؛ لذا در ۲۳ فروردین سال ۱۳۶۶ - آنگاه که همگان در شادی¬های جشن آغاز سال جدید به سر می برند - او در شادی مستانه¬اش غرق بود، تا از خاک پاک شلمچه، پرنده¬ای سبکبال به سوی ملکوت اعلی پر گرفته و پرواز کند تا او نیز به قداست خاک آفتاب زده جنوب بیفزاید.
این طلبه و دانشجوی گرانقدرکه نمادی از وحدت حوزه و دانشگاه بود، سرش بر اثر اصابت ترکش متلاشی شد و عالم خاکی را وداع گفت تا در جوار حق تعالی سرافراز باشد.
شهید صادقی که جزو اولین افراد شرکت کننده در دوره آموزشی دانشگاه امام صادق (ع) بود، بعد از شهادتش از سوی آیت¬الله مهدوی کنی (رییس دانشگاه) دانشنامه لیسانس افتخاری در عرصه علم و جهاد به خانواده¬اش اهدا شد.
وی درنامه¬ای به مادرش نوشته است: مادر! امامت و ولایت اساس اسلام است و کسی که امام - یا به عبارت بهتر ولی فقیه نداشته باشد - مسلمان نیست.
این شهید گرانقدر، جبهه و جنگ را صحنه آزمایش الهی می¬دانست و در مورد آن چنین می¬نویسد: پدر و مادرعزیزم! امروز صحنه آزمایش الهی است و جنگ در راه خدا فرصتی است برای گناهکارانی چون من که با کشته شدن در راه خدا، بخشی از گناهانشان شسته شود. این گونه فرصتها همیشه برای انسان پیش نمی¬آید و بایستی که از آن بهره¬برداری کرد.
شهید صادقی، در مورد انسانهای دنیاپرست می¬نویسد: آنهایی که به دنیای فانی دلبسته¬اند، بگذار بمانند. آنهایی که جرأت انتخاب مرگ را ندارند، بگذار تا مرگ آنها را انتخاب کند؛ مگر نه اینکه مرگ، خواهی نخواهی ما را خواهد گرفت؟… بگذار ما را تکه تکه کنند. بگذار مظلومانه به شهادت برسانند و فریاد الله اکبرمان را در گلو خفه کنند که شهادت مظلومانه ما، خود برزگترین فریادهاست.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
شهدای مسجد ثارالله،
،
:: برچسبها:
میر سعید صادقی,
شهید,